0
از
5
گیلدخت قسمت 25
خلاصه داستان :
سریال گیلدخت قسمت 1 گلنار و میرشکار عاشق هم بودن و میخواستن ازدواج کنن اما تقی خان مخالفه. آصف میرزا و طاووس الملوک که میفهمن نامه تو املاک و آبادی های تحت نظارت تقی خان گم شده.
در سریال گیلدخت قسمت 2 مهربان به اتاق گلنار رفته و او را صدا می کند که یک ندیمه را در حال دست زدن به وسایل دختر خان می بیند و باهاش درگیر میشود که احترام سادات، مادر گلنار، سراسیمه به اتاق گلنار رفته و به او میگوید هر چی زودتر گلنار و پیدا کنید و بیارینش عمارت تا تقی خان نفهمیده است…
در سریال گیلدخت قسمت 3 خانم گل بالای سر بیماری هست و او را درمان می کند، فیروزه به دنبال او رفته و با خودش به عمارت تقی خان می برد .…
در سریال گیلدخت قسمت 4 گلنار به تاخت می رود که کمی جلوتر اسبش داخل آب می رود و او را زمین می زند، سواره اسماعیل میرشکار هم داخل آب گیر کردهاست
در سریال گیلدخت قسمت 5 کاروان شاه رسیده و شازده از آن پیاده شده است که پایش در گل فرو می رود که مرد درشکه چی را مجبور به خوردن گل کفشش می کند…
در سریال گیلدخت قسمت 6 تقی خان و احترام سادات در ایوان خانه با هم حرف می زنند و احترام سادات به او می گوید عقلی کردم که گلنار و از بی راهه فرستادم رفت وگرنه همون اول بند و به باد داده بودیم…
در سریال گیلدخت قسمت 7 ایرج به کلبه اسماعیل رفته است که اسماعیل به او می گوید که ما رو محاصره کردن و رد تو را گرفتند. الان هم من حیله ای در سر دارم که تنها راه خلاصی ما هست.
ندیمه ها در اندرونی قایم شده اند که یکی از تفنگ چی ها به داخل میرود و یکی از ندیمه ها جلوی او میرود که او سعی می کند به او دست درازی کند و در آخر دختر سیلی تو صورتش می زند ..
در سریال گیلدخت قسمت 9 ندیمه ها در اندرونی قایم شده اند که یکی از تفنگ چی ها به داخل میرو. در آخر مرد تفنگ چی با تفنگ به او می زند.
در سریال گیلدخت قسمت 10 ، آصف میرزا به نصف عکس سوخته گلنار نگاه می کند که نصیر به آن جا می رود و شروع به بلبل زبونی برای او می کند و می خواهد خودش را در تیم او نشان بدهد…
در سریال گیلدخت قسمت 11 خانم گل مشغول درست کردن دمنوش برای گلنار است و گلنار هم از روزگار به خاطر این که چه بر سر خانواده اش امده، گله می کند و ....
در سریال گیلدخت سریال 12 گلنار بر سر خاک میرشکار رفته و با او حرف می زند و درباره تمامی آرزو هایش از ازدواج و آینده اش می گوید.
در سریال گیلدخت قسمت 13 گلنار با نرگس خانم، خانم عمارتی که در آن است، درد و دل می کند و از دلتنگی مادرش می گوید و در آغوش او گریه می کند که ...........
در سریال گیلدخت قسمت 14 گلنار بر سر خاک اسماعیل رفته است که شازده آصف میرزا و سواره هایش به آن جا می رسند، گلنار پشت درختی قایم می شود…
در سریال گیلدخت قسمت 15 تقی خان را از گرمابه بیرون آورده اند تا او پیش احترام سادات برود؛ تقی خان به کار آن ها شک دارد و....
در سریال گیلدخت قسمت 16 فیروزه و گلنار به یک اتاق در کاروان سرایی رفته اند، گلنار از کثیفی اون جا عصابش خورد اسهت، فیروزه هم گشنه است و ...
در سریال گیلدخت قسمت 17 گلنار داخل کاروانسرا گیر کرده بی بی خانمی که هوایش را داشت، کنارش است و اجازه نمیدهد او شبانه از کاروان سرا بیرون برود.
در سریال گیلدخت قسمت 18 شازده آصف میرزا در تراس عمارت نشسته است و به تصویر خودش در شیشه خیره شده است.
در سریال گیلدخت قسمت 19 چاوش و یکی دیگر از تفنگ چی ها درباره بیماری آبله حرف می زنند و مشخص میشود که چاوش هم خانواده اش را به خاطر آبله از دست داده است.
در سریال گیلدخت قسمت 20 صفورا و دخترا در حال جمع کردن جای خوابشون هستند که گلنار هنوز خواب و فیروزه هم تازه بیدار شده است.
در سریال گیلدخت قسمت 21 کنیز ها و کارگر ها همه در عمارت مشغول کار هستند و هر کسی یک جای کار را دست گرفته و چلوش هم با دیدن صفورا قند تو دلش آب میشود و مهربان بانو هم به تنهایی روی میز سفره هفت سین می چیند.
در سریال گیلدخت قسمت 22 آقایی روی زمین افتاده که پسر جوانی از آن جا گذر می کند و او را می بیند و وقتی بر می گردانتش،میبیند اسماعیل میرشکاره روی زمین است.
در سریال گیلدخت قسمت 23 شازده آصف میرزا به همراه عباس قلی، چاوش و دیگر تفنگ دار ها در راه جنگل هستند، از طرفی دیگر اهالی روستا هم از مقابل به آن سمت می روند.
در سریال گیلدخت قسمت 24 صفی یک نامه نوشته و آن را به یکی از تفنگ دار ها میدهد و میگوید اگر خوب کارتو انجام بدی و برگردی، گلی اگر شیرینی خورده کسی نباشه، دستش رو می ذارم تو دستت و راهیش می کنه.
در سریال گیلدخت قسمت 25 شازده آصف میرزا به همراه دو نفر از تفنگ چی هایش به سمت جایی که پسر ادعا کرده، اسماعیل تیر خورده در گاری او است، به راه افتاده و به تاخت می روند.
در سریال گیلدخت قسمت 26 عباس قلی با فیروزه حرف می زند و میگوید طعمه اگر خوب باشد، اسماعیل هم به دام می افتد و بعد با یک تیکه چوب که که سرش آتیش است به سمت فیروزه میرودو ..
در سریال گیلدخت قسمت 27 گلنار خوابیده است و قصد بیدار شدن ندارد که آسیه به سراغش میرود، گلنار باز هم مقاومت می کند .
در سریال گیلدخت قسمت 28 گلی در حال آب برداشتن از چاه است تا به مطبخ برود که باقر و همراهش از او طلب آب می کنند
در سریال گیلدخت قسمت 29 گلی در حال آب برداشتن از چاه است تا به مطبخ برود که باقر و همراهش از او طلب آب می کنند،
در سریال گیلدخت قسمت 30 فیروزه به آسیه التماس می کند تا هر طور شده میرزا رضارا راضی کند تا او را از محبس دربیاورند.
در سریال گیلدخت قسمت 31 گلنار با جام شربتی که مسموم شده بود به سمت مطبخ می رود و در راه آن را خالی می کند، مطبخیون در حال آموزش پیش آسیه هستند و ....
در سریال گیلدخت قسمت 32 صفی الدوله با آسیه بخاطر این که یک لیوان آب دست تقی خان نداده بحث می کند که او میگوید همه می ترسن از بیماری لاعلاجی که خانم داشته و...
در سریال گیلدخت قسمت 33 شازده آصف میرزا از دیدن اهالی که به خاطر تشییع جنازه احترام سادات امده اند، حسابی عصبی است. شازده آصف میرزا با صفی الدوله بحث می کند و او را مسبب جمع شدن اهالی می داند و....
در سریال گیلدخت قسمت 34 اکبر کنار گلنار نشسته و از تمام دلتنگی هاش برای گلنار میگوید و دوست دارد همه چیز برگردد به عقب.
در سریال گیلدخت قسمت 35 گلنار در حال آب برداشتن از چاه است و شازده آصف میرزا از پشت پنجره او را نگاه می کند. گلنار به سمت مطبخ می رود و شازده آصف میرزا هم نگاه عاقل اندرسفیانه ای به او می اندازد.
در سریال گیلدخت قسمت 36 فیروزه به خانه قاسم خان رفته و با او حرف می زند تا شفاعت خان و دخترش را کند که قاسم خان میگوید اثر انگشت تقی خان را بزن پای این کاغذ و...
در سریال گیلدخت قسمت 37 آصف میرزا با تندی و خشونت بیشتر تفنگداران و دوستانش را از دست داده و آتش انتقام از تقی خان چشمش را کور کرده و باعث شده تا اطرافش خالی شود.
در سریال گیلدخت قسمت 38 دستیار شازده از صفورا می خواهد که در مطبخ چشم و گوش او باشد تا هرخبری در مطبخ می شود را به او خبر بدهد.
در سریال گیلدخت قسمت 39 یکی از ماموران شازده با عجله به اتاق وی می آید و می گوید که گلنار در کنار قبر مادرش بوده و داشته با فیروزه گچ و گفت می کرده.
در سریال گیلدخت قسمت 40 میرزای صفی به مطبخ می رود تا بتواند شخصی را که حلوا را پخته است. زمانی که وارد مطبخ می شود از تک تک افراد می پرسد ولی کسی پاسخی نمی رود.
در سریال گیلدخت قسمت 41 شازده می خواهد بداند که چه کسی برای مزار مادر گیلدخت حلوا پخته است. به همین دلیل ماموران دربار به مطبخ می روند و از ندیمه می پرسند که چه کسی حلوا را پخته است ولی هیچ یک از ندیمه پاسخ نمی دهند.
در سریال گیلدخت قسمت 42 شازده سعی دارد به زور از بقیه اعتراف بگیرد که چه کسی سعی دارد به تقی خان کمک کند. به همین دلیل عده ای از خدمه را شکنجه می کند تا بتواند به این موضوع پی ببرد.
در سریال گیلدخت - قسمت 43 شاهزاده به دنبال این است که میرزا تقی خان را پیدا کند. به همین دلیل به دنبال دوست گلنار می رود و او را تهدید می کند که هر اطلاعاتی راجع به دوستش دارد را بازگو کند.
در سریال گیلدخت - قسمت 44 مامورین دربار به همراه آصف میرزا به مطبخ می روند و می خواهند کسی را پیدا کنند که برای تقی خان غذا می برده است. به همین دلیل از بین ندیمه دنبال کسی می گردند که سکه های بیشتری داشته و توانسته به نگهبانان رشوه بدهد. زمانیکه وسایل آنها را می گردند، در بین وسایل فیروزه سکه هایی را می یابند.
در سریال گیل دخت - قسمت 45 حکایت گلنار و اسماعیل که در میانه هیاهو و مهلکه قجری تار و پود دلهاشان با مهر و محبت هم بافته میشود؛ قصه و غصه عاشق و معشوقی است که اگر هزار دلیل برای رفتن داشته باشند یک بهانه برای ماندن پیدا میکنند و…
در سریال گیل دخت - قسمت 46 حکایت گلنار و اسماعیل که در میانه هیاهو و مهلکه قجری تار و پود دلهاشان با مهر و محبت هم بافته میشود؛ قصه و غصه عاشق و معشوقی است که اگر هزار دلیل برای رفتن داشته باشند یک بهانه برای ماندن پیدا میکنند و…
در سریال گیلدخت - قسمت 47 حکایت گلنار و اسماعیل که در میانه هیاهو و مهلکه قجری تار و پود دلهاشان با مهر و محبت هم بافته میشود؛ قصه و غصه عاشق و معشوقی است که اگر هزار دلیل برای رفتن داشته باشند یک بهانه برای ماندن پیدا میکنند و…
گیلدخت - قسمت48: رحمت اسماعیل را گرفته و با خود میبرد در کنار رودخانه او را در آب می اندازد و در باره کینه ای که با او دارد حرف میزند در همین حین که سعی دارد تا اسماعیل را در آب خفه کند یکی از پشت درخت ها او را با تیر میزند و...
گیلدخت - قسمت 49 : زهرمار به عمارت تقی خان آمده و دنبال تقی است که صفی به او می گوید باید نامه شاهدوخت را داشته باشد ، زهرمار با زور و تفنگ می خواهد وارد جایی که تقی را نگه میارند شود که ...
در سریال گیلدخت - قسمت 50 آصف تو اتاقش عصبی و ناراحت دنبال چیزی میگردد که صفی وارد میشود. آصف به این شک کرده است که کسی اتاقش را تفتیش کرده ولی از خود ردی برجای گذاشته است
در گیل دخت - قسمت 51 قاسم در راه رفتن به عمارت شازده بود که نامهای از طرف سرکنسولگری دریافت میکند ... سپس در عمارت شازده بین او و صفی در مورد کارهای زهرمار صحبت بوجود میآید...
در سریال گیلدخت - قسمت 52 توی روستا قتل و غارت به راه افتاده بود و دزدان به کاروانها حمله میکردند میبردند… از سویی دیگر لب دریا طاووس الملوک با مهربان بانو حرف میزد و میگفت بعضی آدما از این محموله اطلاع دارن. به مفخم بگو اگر اون طور که میخواهیم پیش نره به سرنوشت قاسم خان دچارمیشه...
صحنه سازی مرگ گلنار و رهایی او از دست آصف میرزا مورد توجه قرار گرفته و داستان وارد بخش های هیجانی میشود
در سریال گیل دخت - قسمت 54 حکایت گلنار و اسماعیل که در میانه هیاهو و مهلکه قجری تار و پود دلهاشان با مهر و محبت هم بافته میشود؛ قصه و غصه عاشق و معشوقی است که اگر هزار دلیل برای رفتن داشته باشند یک بهانه برای ماندن پیدا میکنند و…
در سریال گیل دخت - قسمت 55 حکایت گلنار و اسماعیل که در میانه هیاهو و مهلکه قجری تار و پود دلهاشان با مهر و محبت هم بافته میشود؛ قصه و غصه عاشق و معشوقی است که اگر هزار دلیل برای رفتن داشته باشند یک بهانه برای ماندن پیدا میکنند و…
در سریال گیل دخت - قسمت 56 حکایت گلنار و اسماعیل که در میانه هیاهو و مهلکه قجری تار و پود دلهاشان با مهر و محبت هم بافته میشود؛ قصه و غصه عاشق و معشوقی است که اگر هزار دلیل برای رفتن داشته باشند یک بهانه برای ماندن پیدا میکنند و…
گیلدخت - قسمت 57 : شاهدوخت لباس جد بزرگشان آقا محمد خان قاجار را به شازده می دهد و می گوید روز بنیان گذاری سلسله جدشان این لباس را به تن کرده بوده. شاهدوخت به دیدن تقی که زندانی است میرود و با او درباره داغ اولاد صحبت می کند و به او می گوید ...
گیلدخت - قست 58 : اسماعیل که به صورت مخفی وارد عمارت شده ، شازده او را می بیند ولی اسماعیل کاری میکند تا او خیال کند که اشتباه کرده است . وقتی شاژده و عمه اش در اتاق هستند چاوش به آنها خبرمی دهد که تقی خان فرار کرده است و ....
گیلدخت - قسمت 59 : مراسم در عمارت برگزار میشود و مهمان ها از راه رسیده اند حکیم برای مهمان ها سخرانی میکند و شهادت می دهد که در سال ها قبل قرار بوده شازده شاه شود ، حال شاهدوخت خوبی نیست و تقی که اماده است تا وارد مراسم شود و همه چیز را بگوید یکهو زهرمار ...