خلاصه داستان :
خلاصه قسمت چهارم:
اعضای خانواده با هم خو میگیرند و بامبلبی متوجه می شود ماموریت او برای آموزش به تران ها آن طور که فکر می کرد ساده وراحت نیستخلاصه قسمت چهارم:
اعضای خانواده با هم خو میگیرند و بامبلبی متوجه می شود ماموریت او برای آموزش به تران ها آن طور که فکر می کرد ساده وراحت نیستبا جابه جاشدن خانواده خامواده رابی به شهر کوچک ویتویکی وآشنا شدن با محیط جدید برای او سخت است تا اینکه او و خواهرش مو اولین تبدیل شوندگانی را که روی زمین متولد شده اند کشف می کنند.
با جابه جاشدن خانواده خامواده رابی به شهر کوچک ویتویکی وآشنا شدن با محیط جدید برای او سخت است تا اینکه او و خواهرش مو اولین تبدیل شوندگانی را که روی زمین متولد شده اند کشف می کنند.
با پایان گرفتن جنگ داخلی میان اوتوبات ها و دیسپتیکان ها، خانواده مالتو به شهر کوچک جابه جا میشوند وبا قبول فرزندان جدید در تلاش برای بهبود زندگی با اطراف خود هستند
اعضای خانواده با هم خو میگیرند و بامبلبی متوجه می شود ماموریت او برای آموزش به تران ها آن طور که فکر می کرد ساده وراحت نیست
قواعد دست وپاگیر تراش را اذیت می کند و او مو را قانع می کند که آزادی عملش را بیشتر کند اما وقتی یکی از دیسپتیکان به کمک آن ها نیاز پیدا می کند، مو و تراش مجبور می شوند از قواعد خطرناکی پیروی کنند .
شلودر مامور که توبیج را با کسی دیگری اشتباه گرفته اور تعقیب می کند درهمان زمان با وظایف گوست آشنا می شود و متوجه می شود ممکن است نیات رئیسش آنچه به نظر می رسد نباشد
الکس پیشینه خانوادگی اش را با بامبلبی در میان می گذارد,و رابی از جستجوی الکس کنار می کشد و توییچ مشتاق است که سنت های خودش را به دست آورد.
تران ها از خود رفتار عجیبی نشنا می دهند این اضطراب مو و رابی درباره اولین روزشان در مدرسه را افزایش می دهد
مگاتران و اوپتیموس درباره رفتار گوست با دیسپتیکان ها اختلاف نظر دارند.