خلاصه داستان
عروسی امیر و مریم در آستانه برگزاری است. شهر به دلیل موشک های دشمن خالی از سکنه است. امیر که وظیفه خنثی کردن موشک ها را بر عهده دارد، اصرار دارد که عروسی هر چه زودتر برگزار شود. اما هر کس متفاوت است. چون می بینند که در عروسی کسی نیست. از طرفی همه را تهدید می کند.

دیدگاه‌ها