0
از
5
نیکان قسمت 6
خلاصه داستان :
نیکان قسمت 1 : سیما مادر نیکان برای مسعود فخاری همسرش لباس آماده کرده تا اونارو بپوشه. یه نفر با مسعود تلفنی در حال حرف زدنه که مسعود حسابی بهم میریزه همسرش ازش میپرسه کی بود؟ ....
نیکان قسمت 2 : مهتاب وقتی میبینه سیما قسم نمیخوره به قرآن تو فکر فرو میره و سند نمیزاره تا بیرون بیاد. جهان با وثیقه ازاد میشه و تو ماشین به مهتاب میگه که پیگیر این مسئله نشه و کاری به این کارها نداشته باشه مهتاب باهاش بحث میکنه و میگه....
نیکان قسمت 3 : نیکان به خانه ی حدیث دوست صمیمیش میره. سر ناهار خوردن آنها میرسه که ازش دعوت میکنن اونم سر میز ناهار بشینه. پدر حدیث در حال گوش دادن به رادیو هستش که خبر دستگیری عاملان داروهای قاچاق را در کشور میشنوه. مادر حدیث میگه چجوری روشون میشه همچین نون هایی ببرن سر سفره شون....
نیکان قسمت 4 : نیکان با حدیث از مدرسه بیرون میان که سیامک با تاکسی اونجا اومده و نیکان را صدا میزنه حدیث میپرسه کیه که نیکان میگه داییمه سپس با سیامک به پارک میرن. اونجا سیامک اونو سرزنش میکنه و میگه اگه ایمیلارو ندیده بودم یعنی نمیخواستی اصلا بهم بگی....
نیکان قسمت 5 : شب نیکان با بقیه تو حیاط خانه مامان پری هستن. طلعت و مامان پری طبق رسوم قدیمی تخم مرغ برداشتن و اسم کسایی که فکر میکنن چشمشون زدن را میگن و در آخر تخم مرغ را میشکنند. سیامک پیشنیکان میره و بهش میگه...
نیکان قسمت 6 : نیکان وقتی از دفتر ارژنگی بیرون میاد یکی از شاکی های مادر و پدرش که او را تعقیب کرده بود جلوشو میگیره و ازش میخواد تا یه آدرسی از پدرش بده و باهاش بحث و دعوا میکنه جهان وقتی او را میبینه که مزاحم نیکان شده باهاش دعوا میکنه. انها سر از کلانتری درمیارن و پلیس به اون مرد....
نیکان قسمت 7 : مهتاب به اتاق بچه اش میره و با در آغوش گرفتن عروسکش به عکس هایشان نگاه میکند و با غمی که رو دلش نشسته لبخند تلخی میزنه.نیکان میخواد بره مدرسه که از مزون خانم مهرانفر بهش زنگ میزنن و میگن میتونین امروز بیاین اینجا؟ او تایید میکنه و خوشحال میشه.…
نیکان قسمت 8 : اون زن که زن صفتر یکی از راننده های جهان بود، با جهان حرف میزنه که یکدفعه دخترش میاد و میگه بابا زنگ زده! جهان سریع گوشیو میگیره و با صفتر حرف میزنه و سرزنشش میکنه سپس از اونجا میره. نیکان سر پروژه کارآموزیش میره و از سعید حقوق میخواد که او باهاش کل کل میکنه.…
نیکان قسمت 9 :مهتاب به اتاق کار جهان میره که میبینه تو تاریکی نشسته. او پیش میره و میگه نمیخوای بخوابی؟ جهان میگه کار دارم هنوز سپس ازش میپرسه نظرت درباره این خانم که دکتر احمدی معرفیش کرده چیه؟جهان میگه الان وقت این حرفاست؟ مهتاب تو ذوقش میخوره و میگه پس کی وقتشه؟…
نیکان قسمت 10 : نیکان آدرس شاکی جدیدو از ارژنگی میگیره و به طرف بیمارستان راهی میشه. وقتی به بیمارستان میرسه با یه دختر بچه کوچیک به نام نورا روبرو میشه که به خاطرش ناراحت میشه وقتی خانواده اش وارد اتاق میشن او بهشون میگه فکر کنم اشتباهی اومدم اتاقو و عذرخواهی میکنه و میره..….
نیکان قسمت 11: پدربزرگ و مادر بزرگ نورا پیش دکتر میرن و میپرسن جواب آزمایش چیشد؟ دکتر میگه پدرش کجاست؟ آنها میگن میخواستیم ببینیم وضعیت چجوریه بعد بهش بگیم بیاد دکتر میگه سریعا بگین بیاد به خاطر رسوب مکمل ها و مریضی پس زمینه ای که داشته اوضاعش حاده و باید دیالیز بشه.…
نیکان قسمت 12 : نیکان تو اتوبوس در حال نگاه کردن به کارهای دستش هست که یه زن بهش میگه فروشیه؟ او با خوشحال تایید میکنه از طرفی بقیه کم کم میان و ازش قیمت میپرسن و میخوان تا مدل هاشو ببینن او با خوشحالی بهشون نشون میده. حسام پیش سعید میره و باهاش.…
نیکان قسمت 13 : نیکان به اداره پلیس رفته تا جواب آزمایش را بگیره او از شدت استرس چشماش کاسه خون شده. وقتی سرگرد میاد بهش میگه که آزمایش دی ان ای نشون میده که اون جنازه برای مسعود فخاری نیست چون هیچ تشابهی باهات نداره. نیکان خوشحال میشه و گریه اش میگیره..…
نیکان قسمت 14: نیکان آماده شده تا به مدرسه و از آنجا به سرکار بره مامان پری او را از زیر قرآن رد میکنه و بهش میگه دلم راضی نمیشه من تو خونه بشینم تو بری کار کنی! نیکان بهش میگه غصه نخور من عاشق کار کردنم. بعد از خداحافظی میره او به همراه حدیث و حسام که به دنبالش اومدن به مدرسه میرن.…
نیکان قسمت 15 :نیکان به مغازه پیش داییاش میرود وقتی به آنجا می رسه درباره فروش خونه باهاش حرف میزنه دایی اش قبول نمیکنه و میگه من نه خونه را اجازه میدم کسی بخره نه خودم پول دارم که بخرم الانم برین سراغ همونایی که تو روزهای خوشی و ناخوشی باهاشون بودین نیکان میگه من نمیدونم بین شماها چی گذشته.…
نیکان قسمت 16 :جناب سروان تمام نوچه های داوود را جمع کرده و ازشون بازجویی میکنه و سرنخ هایی به دست میارن. نیکان به ملاقات سیما رفته و اونجا باهمدیگه درحال حرف زدنن که یه زندانی با دیدن مادرش خوشحال میشه سیما به نیکان میگه ...
نیکان قسمت 17 : سر کلاس بچه ها در حال طراحی هستن که استاد میاد و به نیکان میگه خیلی خوبه همینجوری پیش بری با طرحی موافقت میشه غزل به او حسادت میکنه و بعد از کلاس بهش میگه مامان و بابات از آلمان اومدن؟ از کی تاحالا زندان آلمانه! نیکان باهاش میخواد دعوا کنه که حدیث جلوشو میگیره و اونارو از هم جدا میکنه و ...
نیکان قسمت 18 : نیکان به دم در خانه خانواده نورا میره. از املاکی به اونجا اومدن تا خونه را بازدید که بخره. پدر و مادر نورا با دیدن نیکان جا میخورن و با عصبانیت میگه تو اینجا چیکار داری؟ اومدی دنبال رضایت؟ نیکان میگه نه من اومدم فقط بگم پول عمل نورا جور شده آنها خوشحال میشه و خداروشکر میکنن ….
نیکان قسمت 19 : حسام و تراب که درگیر میشوند بزرگترها آنها را از همدیگه جدا میکنن مادر حسام و مامان پری آنها را نصیحتشون میکنن. تراب میگه خدا شاهده من گدا نیستم ولی واقعا دلم میسوزه که پدر من 4 ماه گوشه بیمارستان افتاده وشما برای ....
نیکان قسمت 20 : نیکان کارت ملی تراب را که از تو حیاطشان پیدا کرده برمیداره و به محل کارشون میره خواهر تراب با دیدن نیکان میره جلو و میپرسه با کی کار دارین؟ تراب با دیدن نیکان پیشش میره و میگه ....
نیکان قسمت 21 : مهتاب پیش وکیلی میره و ازش میخواد تا یه کاری کنه بتونه تلفنی با سیما حرف بزنه. او به وکیل میگه اگه بتونم ببینمش که خیلی خوب میشه اما وکیل میگه این که نشدنیه اما ....
نیکان قسمت 22 : ارژنگی سراغ جهان میره و آنها دوباره درباره کار باهمدیگه بحث میکنن و ارژنگی بهش هشدار میده که با اینا بازی نکنه تا کار دست خودش نده. نیکان به خانه مهرانفر میره و میپرسه....
نیکان قسمت 23 : نیکان از دور طوبی را میبینه که حسابی حالش بده به هم میریزه و از اونجا میره. مهتاب وقتی میخواد از خانه مامان پری بره همزمان نیکان وارد میشه. آنها از دیدن ظاهر پریشون نیکان جا میخورن و ....
نیکان قسمت 24 : نوچه نریمانی یکسری مواد اولیه میبره به اتاق مسعود و بهش میگه از دیروز تا حالا دست به سیاه و سفید نزدی! حواسم هست! اینارو به زور پیدا کردم کارتو شروع کن مسعود میگه تا نفهمن اینجا چخبره دست به سیاه و سفید نمیزنم.…
نیکان قسمت 25 : مهتاب یه سیم کارت پیدا کرده از تو اتاق کار جهان و عمو حسین بهش زنگ میزنه و سراغ جهان را میگیره که هرچی بهش زنگ میزنه جواب نمیده مهتاب میگه.….
نیکان قسمت 26 : سیما تو درمانگاه زندان حالش اصلاً خوب نیست که همکارش بهش میگه چی شده سیما؟ سیما با گریه میگه همه چیز به هم ریخته، اعتبار و آبروم از دستم رفته خونه پدریم از دستم رفته فقط از خدا میخوام....
نیکان قسمت 27 : نیکان با خوشحال پیش سیامک و مامان پری میره و بهشون میگه الان آقای لطفی دوست آقا صدرا بهم زنگ زد گفت با دوستات بیاین اینجا همگی خوشحال میشن و...
نیکان قسمت 28 : نیکان با خوشحال پیش سیامک و مامان پری میره و بهشون میگه الان آقای لطفی دوست آقا صدرا بهم زنگ زد گفت با دوستات بیاین اینجا همگی خوشحال میشن و...
نیکان قسمت 29 : جهان با نوچه های ارژنگی به آزمایشگاه پیش خانم نادری میرن. وقتی به اونجا میرسن جهان بهش میگه من از طرفی آقا مسعود فخاری اومدم تا...