
0
از
5
برف بی صدا میبارد - قسمت39
خلاصه داستان :
برف بی صدا میبارد - قسمت1 : نسرین و سیمین که با هم خواهر هستند، به مزون لباس عروس رفته اند و مشغول پرو لباس هایشان هستند که وضعیت قرمز اعلام می شود و همه به پناهگاه می روند. نسرین و شوهرش بعد از آرام شدن وضعیت باهم ...
برف بی صدا میبارد - قسمت2 : خواهر کوچیکه نسرین و سیمین در خانه شیرینی پخش می کند و نسرین در اتاقش مشغول تایپ کردن چیزی است که مادرش او را صدا می کند تا به پایین برود.سیمین به مادرش گفت که قصد دارد با شهاب به خارج برود و با پایین رفتن نسرین به زیرزمین می روند تا...
برف بی صدا میبارد - قسمت3 : حاج عطا به همراه احمد به انبار رفته است که کیانی را مشغول بحث با یکی از مسئولین انبار می بیند و به او می گوید که بیشتر از این ادامه ندهد و همه را جمع می کند و اعلام می کند که از این به بعد کیانی همراه آقای مرادی کمک می کند و می رود.حاجی که حال خوشی ندارد به سراغ حاج آقای محل رفته است و...
برف بی صدا میبارد - قسمت4 : احمد به خانه دایی اش رفته است تا برای رفتن خداحافظی کند که سیمین از او می خواهد تا به پدرشان بگوید که عروسی او و آن ها از هم جدا برگزار شود و با آمدن مادر و پدرش از او دور می شود و به داخل می رود. شکوه خانم دو تا از النگو هایش را...
برف بی صدا میبارد - قسمت5 : آرش با تمام تاکید های مادرش آماده رفتن به سر قرار با حاج عطا شده است.کیانی با تمام شدن حرف حاجی از او اجازه می گیرد تا به انبار برود و بعد از دستوراتی که حاجی می دهد از اتاقش بیرون می رود که با شهاب رو به رو می شود.شهاب و حاج عطا ...
برف بی صدا میبارد - قسمت6 : شکوه خانم با لباس عروس ها به خانه آمده است که همه شروعبه رقص و پایکوبی می کنند. نسرین بی تاب احمد است که مادرش به سراغش می رود و او را دلداری می دهد.شکوه خانم سراغ سیمین را می گیرد که نسرین می گوید لباسش را نخواست و ...
برف بی صدا میبارد - قسمت7 : همه در خانه عمه منتظر رفتن پدرشان هستند تا خانه را برای تولد حاج عطا آماده کنند.سیمین هم چنان حالش خوب نیست و خودش را در اتاق حبس کرده است که شکوه خانم به سراغش می رود تا او را دلداری دهد و ...
برف بی صدا میبارد - قسمت8 : سهیلا به سیمین می گوید که شهاب به همراه مادرش به آن جا آمده است و خانواده اش با روی باز از آن ها استقبال و پذیرایی می کنند.حاج عطا و مادر شهاب با هم در چالش مهاجرت کردن و نکردن بچه ها هستند و هر کدام قصد دارن طرف مقابل را متقاعد کنند.مادر شهاب اجازه صحبت به بچه ها را نمی دهد و با زدن حرف هایی که بوی جدایی آن ها را می دهد از...
برف بی صدا میبارد - قسمت9 : حاجی به خانه برگشته است که دانیال رو غمگین از مردن ماهی ها می بیند و با او صحبت می کند. عروس دامادی که حاجی بساط عروسیشان را راه انداخته برای تشکر به خانه عمه گوهر رفته اند و از او خواهش می کنند که حتما امشب در عروسی آن ها شرکت کنند.حاج عطا و شکوه خانم به سمت تهران روانه شده اند و...
برف بی صدا میبارد - قسمت10 نسرین و سیمین راهی تهران شده اند و عمه گوهر برای دادن بسته ای به خانه ای که عروسی گلناز و شوهر است رفته است تا به شوهر گلناز بدهد و او با خودش به جبهه ببرد. امروز به سیمین و نسرین خبر می دهد که مادر پدرشان...
برف بی صدا میبارد - قسمت11: هر کسی در خانه مشغول کاری است و حبیب از امروز درباره میز و صندلی ها می پرسد که او می گوید قرار بوده در این خانه عروسی بر پا شود که حبیب زیر لب با خودش جمله چه عروسی بد شگونی را زمزمه می کند و از همسایه ها می خواهد که به....
برف بی صدا میبارد - قسمت12 : سیمین مشغول پوشاندن لباس های دانیال است و بر سر نسرین غر می زند که خانمی که دانیال را پیدا کرده بود با قابلمه آش به آن جا می رود اما با روی ترش سیمین رو به رو می شود و بعد از دادن غذا سریعا می رود.امروز تمام رفتار های حبیب را برای سیمین تعریف می کند و به او می گوید ...
برف بی صدا میبارد - قسمت13: احمد در مسیر رفتن به شرکت است که هر یک از اهالی بازار سلامتی و فاتحه ای برای حاج عطاالله شکیبا می دهند و او را بدرقه می کنند. از طرفی دیگر حبیب در اتاق حاج حبیب نشسته است و مدارک او را زیر و رو می کند که با آمدن صدای پای احمد...
برف بی صدا میبارد - قسمت14 :نسرین بر سر سجاده مادرش نماز می خواند که سهیلا به کنارش رفته و او را تماشا می کند و با تمام شدن نمازش با هم درد و دل می کنند و درباره سیمین صحبت می کنند و نسرین باز هم از سهیلا خواهش می کند که درس بخواند. بعد از آن نسرین به سراغ بلور رفته تا...
برف بی صدا میبارد - قسمت15: سیمین لباس عروسش را درآورده و با دیدمش اشک می ریزد، نسرین که ناراحت از بد صحبت کردن با او است عذر خواهی می کند اما سیمین، پگاه و دانیال را بدون هیچ حرفی با خودش می برد.حبیب و پسری که گویا خاطرخواه خواهرش است با هم درباره...
برف بی صدا میبارد - قسمت16 : حبیب در حال رفتن به جایی است که یکی از هم کسبه ای ها رو می بیند و میان حرف هایش به اون می فهماند که احمد و وراث در حال کلاهبرداری هستند و این کار ادامه دار نخواهد بود.احمد به همراه آخوند مسجد و چند تا از اهالی مشغول خوردن افطاری هستند و درباره کار های....
برف بی صدا میبارد - قسمت17 : با اتمام مراسم همه به خانه رفته اند و نسرین و احمد درباره رفتار کیانی و سیمین صحبت می کنند و احمد می گوید بهتر است که افطار به آن جا نرود و ممکن است ناراحتی پیش بیاید و به سراغ امروز می رود و سفارش بچه ها را می کند و می رود. سهیلا در اتاقش نشسته است که نسرین به سراغش می رود و...
برف بی صدا میبارد - قسمت18 : تلفن خانه زنگ می خورد که سیمین جواب می دهد و گویا همان وکیلشان است که با سر رسیدن نسرین و بچه ها تلفن را قطع می کند. سیمین با دیدن لباس خاکی بچه ها عصبی می شود و بابت بیرون بردن بچه ها حسابی با او دعوا می کند و لباس بچه ها را عوض می کند. نسرین که از حرف سیمین ناراحت شده در آشپزخانه با او...
برف بی صدا میبارد - قسمت19 : حبیب با آقایی برای دیدن یک خانه رفته است و به نظر می آید که قصد خرید خانه دارد. سیمین که یکی از دوستانش حوصله آن چنانی نداشت به خانه اش رفته است که با خانه خالی مواجهه می شود و دوستاش یهویی او را سوپرایز می کنند اما سیمین که اعصاب درست و حسابی ندارد با همه ...
برف بی صدا میبارد - قسمت20 : امروز با مردای محل ایستاده و درباره دزدی از مغازه بقال محل که گرون فروش صحبت می کنند و هر کی دربارش یه حرفی می زند. به خانه می رود که متوجه می شود پستچی نامه دادگاه آورده و آن را برمی دارد به خانه می برد که نسرین و سهیلا بعد از خواندنش حالشان می گیرد و ...
برف بی صدا میبارد - قسمت21 : نسرین در دانشگاه با دوستانش مشغول صحبت است و منتظر احمد است، با رفتن نسرین دوستاش تصمیم می گیرن تا هفته بعد برای او تولد بگیرند. احمد به نسرین قول می دهد که در پایان نامه بهش کمک کند و با سوار ماشین شدن بوی...
برف بی صدا میبارد - قسمت22 : حبیب از خواب بیدار شده و بر سر سفره صبحانه می رود و با مادرش حرف می زند و حال پدرش را می پرسد. به اتاق پدرش می رود تا او را راه ببرد و از وضعیت کار هایش می گوید که حاج ابراهیم دست دور گلویش می اندازد می خواهد خفه اش کند اما ...
برف بی صدا میبارد - قسمت23 : سیمین با احمد و کیانی صحبت می کند اما احمد که تمام فکرش پیش سعید است هیچی از حرف هایشان نمی فهمد و حبیب به تنهایی چک ها را از خسروی تاجر دروغی می گیرد. آن ها پسته ها را به...
برف بی صدا میبارد - قسمت24: احمد در اتاق سعید است و به مادرش می گوید که هیچ کدام از هم گروهی های سعید برنگشته اند و اگر پلاک او را بیاورند چی اما گوهر خانم که دلش به آمدن سعید است چشم هایش را می دزدد و برای شام می رود. منصور عکس هایی که از حبیب گرفته را ظاهر کرده است و به سراغ نرگس رفته و با....
برف بی صدا میبارد - قسمت25 : احمد و مادرش هر دو به بانک رفته اند و از طرف دیگر حبیب نیز برای واریز پول در بانک است که با دیدن آن ها بر می گردند تا نبیننش و به محض انجام شدن کارش می رود. احمد چک را به حساب می خوابوند و بعد از تمام شدن کارشان به ستاد می روند و...
رف بی صدا میبارد - قسمت26 : نسرین به دنبال سیمین می رود که متوجه می شود او به سر خاک پدر و مادرش رفته است.احمد برای محکم کاری به سراغ خسروی رفته است و از او می خواهد که سند جدیدی که مشکل نداشته باشد و خیالش بابت پاس شدن باقی چک ها راحت شود، اما خسروی با زبون بازی و قسم جون بچه هایش احمد را راضی می کند و می گوید ....
برف بی صدا میبارد - قسمت27 : حبیب به بیمارستان رفته و زخمش را پانسمان می کند. گوهر خانم به سر خاک شوهرش رفته و نامه ای که برای سعید خوانده را اول برای او می خواند و گریه می کند. حسابی با شوهرش درد و دل می کند و خودش را سبک می کند. نسرین به اتاق سهیلا رفته و ...
برف بی صدا میبارد - قسمت28 : سیمین مشغول انتخاب لباس است که نسرین به اتاقش می رود تا همراهیش کند و با هم خاطرات کودکی شان را مرور می کنند و نسرین با حرف هایش سعی می کند به سیمین نزدیک شود و با هم خواهرانه حرف می زنند.سیمین از انتظاری که به آمدن شهاب داشته و...
برف بی صدا میبارد - قسمت29 : حبیب و مادرش با هم بیرون رفته اند و حبیب با دروغ سر هم کردن او را راضی می کند و می رود. سیمین و شهاب با هم به پارک رفته اند. بچه ها مشغول بازی هستند و آن دو با هم حرف می زنند. سیمین می گوید که در فکرش می خواهد بچه ها را با خودش به آن جا ببرد اما...
برف بی صدا میبارد - قسمت30 : امروز و اهالی محل با جعفر آقا که از جنگ برگشته حرف می زنند که احمد و نسرین از آن جا رد می شوند. نسرین که از حرف های مادر شهاب ناراحت شده عصبی به خانه می آید و همه چیز را برای سهیلا تعریف می کند و می گوید می خواهم مثل سیمین شوم و بچه ها را ...
برف بی صدا میبارد - قسمت31 : مشتری برای خرید ماشین به خانه پدری شهاب رفته است و ماشین را می بیند و مشغول گفتگو با شهاب است که سیمین با بچه ها از راه میرسند. سیمین به شهاب و فرنگ خانم می گوید که پدر و مادر او برای دیدن شهاب به تهران آمده اند و در اثر...
برف بی صدا میبارد - قسمت32: سهیلا به همراه دوستش سر ساختمانی که داداش دوستش می سازد، رفته است و درباره سرمایه گذاری با هم حرف می زنند. نرگس و مادرش در آشپزخانه مرغ پاک می کنند و با حبیب حرف می زنند. نرگس به حبیب می گوید که دختر حاجی یا همان سیمین امروز با نامزدش برای بلیط گرفتن به ...
برف بی صدا میبارد - قسمت33 : نسرین به در اتاق سیمین رفته و قصد دارد ببینتش که در را باز نمی کند و می گوید فرنگ خانم راست می گوید من و شهاب به هم نمی خوریم. همه سر سفره شام نشسته اند و پگاه می خواهد برایش غذا ببرد که نسریم می گوید....
برف بی صدا میبارد - قسمت34 : سیمین با عمه اش صحبت می کند و خبر می دهد که قرار است به خانه شان برود که سهیلا به اتاق نسرین می رود تا بهش خبر بدهد و او می گوید عمه که آمد بیا دو تایی با هم از خانه برویم که سهیلا دو هزاری اش می افتد و می فهمد که...
برف بی صدا میبارد - قسمت35: منصور پکر در خانه اش نشسته و بعد از مدتی به آسپزخانه می رود تا غذایش را گرم کند و بخورد اما دائم تو فکر نرگس و حرف هایش با او است و خاطرات گذشته را مرور می کند. احمد به در مسیر کرمانشاه است به یک رستوران میان راهی می رود تا چیزی بخورد که یه عالمه سرباز را آن جا می بیند و....
داوود شوهر نرگس به خانه نرگس رفته است و با او بحث می کند و می خواهد نگار را ازش بگیرد و می گوید تو تا 7 سالگی حق داشتی نگار را کنار خودت نگه داری، نرگس و داوود مشغول بحث و درگیری هستند که منصور از راه می رسد و از دور آن ها را می بیند، به نظر می آید که منصور برای...
برف بی صدا میبارد - قسمت37 : سیمین و سهیلا در آشپزخانه آب گرم می کنند تا برای پگاه که در حمام با آب یخ مونده، آب ببرند و سهیلا در همان زمان از او اجازه می گیرد تا برای تولد دوستش ناهید به خانه شان برود.حبیب در خانه مشغول صحبت با سیمین است و مشخص است که با هم قرار گذاشته اند و...
برف بی صدا میبارد - قسمت38 :حبیب با مادرش بیرون رفته اند و آهو خانم می گوید که همه فکر و ذکرم پیش پدرته و می خواهم به خانه برگردم. اما حبیب اول او را به بانک می برد و برایش حسابی باز می کند، با کنار رفتن مادرش دو تا چک به مسئول بانک می دهد و می گوید این ها را به همین حساب بخوابون و بعد از بانک مادرش را به ...
برف بی صدا میبارد - قسمت39: سیمین در حال کوتاه کردن موهای پگاه است و پگاه از این که آرایشگاه نبرده اس غر می زند. مرجان هم به خانه اش رفته است و آمار ناهید را به او می دهد و می گوید که فهمیده درباره اش تحقیق می کنم و بهتر است به سهیلا اعتماد کنی و بزرگ شده است. سیمین اتاق سهیلا را می گردد و کارت شاهرخ را آن جا پیدا می کند، با ...
برف بی صدا میبارد - قسمت40: پگاه و دانیال روی تخت خوابیده اند، اما خوابشان نمی برد که نسرین به کنارشان می رود و شروع به گفتن قصه برای آن ها می کند.عمه گوهر به اتاق سهیلا می رود که خودش را به خواب می زند و او بعد از سر زدن به نسرین و پگاه و دانیال بر سر سجاده اش می نشیند و قرآن می خواند. احمد در جاده....
برف بی صدا میبارد - قسمت41 : حبیب به سمت تهران حرکت می کند و به جایی می رود و با کسی درباره خسروی حرف می زند دوستش می گوید که پلیس ترکیه او را گرفته و بعد از گذشت مدتی تحویل پلیس ایران می دهند. حبیب که اوضاع را به هم ریخته می بیند حسابی داد و بیداد می کند و می گوید که اولین نفر تو باید...
برف بی صدا میبارد - قسمت42: حبیب سیمین را به جایی رسانده است و خودش پایین منتظر می ماند. سیمین به شرکت شاهرخ برادر ناهید رفته است و تظاهر می کند که می خواهد یک واحد پیش خرید کند و خودش را به سر ساختمان می رساند که آن جا هم می گویند او به بازار آهن رفته و نیست.احمد و نسرین به یک....
برف بی صدا میبارد - قسمت43 : سیمین به زیرزمین خانه رفته است و با نگاه کردن به گوشه گوشه آن جا بچگی اش را به خاطر می آورد از روزی که گردن عروسک نسرین را شکوند و احمد با چقلی کردن پیش عطا خان باعث شد او حسابی تنبیه شود. در خانه احمد و نسرین همه با هم ...
برف بی صدا میبارد - قسمت44 : احمد عکس های مراسم ختم را از نسرین می گیرد و به جایی می رود. نسرین بعد از سپردن بچه ها به عالیه خانم به بنگاه معاملات مسکن می رود و می پرسد که خانه شان چقدر می ارزد و او می گوید بهتر است که یک بار دیگر خانه را ببینند تا به چشم خریدار به آن نگاه کنند. احمد به سر قرار با سیمین می رود و هر چه می گوید که....
برف بی صدا میبارد - قسمت1 : سهیلا به عیادت عمه رفته است و جویای حالش می شود و بعد از آن که خیالش راحت می شود خوب است می رود تا خوراکی برایش بخرد.بلور و امروز هم برای سونوگرافی به بیمارستان رفته اند و دکتر به بچه رو بهشون نشان می دهد که کلی ذوق می کنند.سهیلا به کنار عمه بر می گردد و می گوید که ...
برف بی صدا میبارد - قسمت46 :نسرین و عمه گوهر با هم در آشپزخانه صحبت می کنند و احمد به کنارشان می رود و از نسرین پیچ گوشتی می خواهد. سیمین در زیرزمین نشسته است و از داخل چمدان، عروسک بچگی نسرین که گردنش را شکسته بود را نگاه می کند، سهیلا به کنارش می رود و می گوید....
برف بی صدا میبارد - قسمت47 : حبیب به خانه منصور رفته است که صاحب خانه او را می بیند. صاحب خانه منصور مشغول خالی کردن خانه او است و وسایلش را بیرون می ریزد که حبیب هولش می دهد و او روی زمین می افتد.حبیب هول می کند و هر چه صدایش می کند جواب نمی دهد، صدای....
برف بی صدا میبارد - قسمت48 : حبیب با تعدادی طاقه پارچه به شرکت رفته است و از یحیی درخواست پارچه می کند و خسته روی مبل می نشیند که سیمین از راه می رسد و حبیب بلند می شود و ورود او به بازار پارچه را تبریک می گوید…
برف بی صدا میبارد - قسمت49 : عمه خانم قصد دارد که برای عطا و شکوه حلوا خیرات درست کند که احمد به کنارش می رود و حرف پرویز را به میان می کشد. او می پرسد که قصد آمدن پرویز چیست که گوهر خانم می گوید پدرت است و باعث جا خوردن احمد می شود و ادامه می دهد که به خانه شان رفته است و ....
برف بی صدا میبارد - قسمت50 : نسرین به دانشگاه سهیلا رفته تا با ناهید صحبت کند. با او به جای خلوتی می رود و شروع به صحبت می کند و می گوید که من برای عذرخواهی آمده ام و می خواهم ما بهشون کمک کنیم تا حال خواهر من و برادر شما دوباره خوب شود. ناهید به او می گوید که....
برف بی صدا میبارد - قسمت51 :احمد در محل کارش با صاحب کارش حرف می زند و او می گوید یک ماه آموزشی ات تمام شده و از حالا استخدامی و از احمد درباره پدر شهیدش و سابقه جبهه اش سوال می پرسد و او می گوید گفتن این ها در رزومه کاری ات باعث اعتبار و امتیاز است و از حالا به بعد...
برف بی صدا میبارد - قسمت52 : احمد در حیاط خانه ایستاده و تو فکر است و از طرف دیگر پرویز نیز بر روی مبل با قاب عکس احمد خوابش برده است که ماهرخ رویش پتو می اندازد. احمد سحر هنگام به مسجد رفته است و دعای عهد می خواند. نسرین بعد از اتمام شیفتش به خانه رفته است و...
برف بی صدا میبارد - قسمت53 : حبیب میره ساختمونی که ماهرخ اونجا ساکنه و به نگهبانی میگه برای خرید خونه ی اعتصام اومده ولی نگهبان میگه تا اونجایی که خبر داره اعتصام قصد فروش خونش رو نداره ولی حبیب با دادن مقداری پول به نگهبان سعی می کنه که...
برف بی صدا میبارد - قسمت54 : سیمین کنار آتش نشسته است، به انگشتر در دستش نگاه می کند و فکر می کند. سهیلا در خانه با بچه ها بازی می کند که سیمین از سر و صدایشان بیدار می شود و سهیلا آن ها را به سیمین می سپارد و به سرکار می رود اما هیچ چیزی به سیمین درباره...
برف بی صدا میبارد - قسمت55:سهیلا دیر وقت برمیگردد به خانه و سیمین در حیاط منتظر ایستاده است و باهم بحث میکنند . آقا امروز که در حال جارو زدن است گردبند سیسمین را پیدا میکند و برای سیمین می آورد ولی سیمینی گوید بندازش دور و ...
برف بی صدا میبارد - قسمت56 : حبیب به بنگاه معاملات املاک رفته است و به اتفاق صاحب آن جا به خانه هایی می روند و آن را می بینند که به نظر می رسد قصد خرید دارد و در نهایت خانه ای عیانی را انتخاب می کند و منصور در زندان نشسته است و منتظر ملاقات است که با دیدن احمد...
برف بی صدا میبارد - قسمت57 : حبیب به زندان برای ملاقات منصور رفته است و بهش می گوید که از احمد نترسد و او رضایت پسر یدالله را گرفته است و فردا برای رضایت دادن به دادسرا می آید و تو هیچ پرونده ای برایت درست نمی شود.آهو خانم و نرگس در خانه با هم درباره حبیب حرف می زنند و ...
برف بی صدا میبارد - قسمت58 : احمد به همراه پرویز پدرش به سر زمین های او رفته اند و پدرش می گوید به دنبال گرفتن اسناد این زمین ها است و از احمد کمک می خواهد اما احمد به او می گوید که تا زمانی که مالکیت آن ها مشخص نشود نمی توانم برایت کاری انجام دهم و .....
برف بی صدا میبارد - قسمت59 : همه در خانه دور هم جمع هستند و نسرین و سهیلا خرید های بچه بلور و امروز را نشان می دهند و با هم حرف می زنند که نسرین تولد سیمین را به سهیلا یادآوری می کند و او می گوید دلم برای شما که از زندگی خودتون زدید می سوزه اما تا وقتی که....
برف بی صدا میبارد - قسمت60 : حبیب و نرگس در خانه سیمین عکس های خانوادگی آن ها را تماشا می کنند و نرگس با دیدن احمد می گوید او احمد است که سیمین از راه می رسد و می گوید گویا شما هم احمد را می شناسید و شروع به حرف زدن می کنند اما حبیب به میان حرف هایشان می پرد و اجازه نمی دهد که...
برف بی صدا میبارد - قسمت61 : سیمین با حبیب درباره گذشته او صحبت می کند و آن روز ها را به خاطر می آورد و همه را تک به تک برای او می گوید، حبیب در سکوت و بهت کامل حرف های او را گوش می دهد.سیمین می گوید زخمی که پدر و پدربزرگ احمد به خانواده من و روح من در آن زمان هنوز هم همراهم است و این روز ها که...
برف بی صدا میبارد - قسمت62 : عمه گوهر و همسایه هایش در حیاط خانه او جمع شده اند و عمه به داخل خانه می رود که تلفن زنگ می خورد و سیمین پشت خط است، سیمین شروع به صحبت درباره پرویز می کند و می گوید من می خواهم که او تاوان پس بدهد و عمه گوهر هر چه سعی می کند جلوی او را بگیرد موفق نمی شود و می گوید من پرویز را ...
برف بی صدا میبارد - قسمت63 :احمد به همراه پلیس ها بالای سر خسروی ایستاده و با آن ها حرف می زند همه شان بر این باورند که او در حین فرار از کوه به پایین پرت شده است.عمه گوهر با همسایه هایش خداحافظی می کند و می گوید برای انجام کاری باید به تهران بروم و مش فتح الله بعد از کمی ...
برف بی صدا میبارد - قسمت64 : حبیب در شرکت با امورمالی صحبت می کند که منشی شرکت با او درباره آگهی نمایندگی ها صحبت می کند و بعد از رفتنش احمد وارد اتاق می شود و از چهره اش مشخص است که حال خوبی ندارد و شروع به بحث با حبیب می کند و از کار هایی که در دوران انقلاب کرده می گوید اما حبیب....
برف بی صدا میبارد - قسمت65 :بچه امروز و بلور به دنیا آمده است و امروز بعد از بغل گرفتنش در گوشش اذان می خواند و به اتاق بلور می رود که عمه گوهر با شیرینی به کنارشان می رود و تبریک می گوید و با هم....
برف بی صدا میبارد - قسمت66 : سیمین لباس عروس سارا را تماشا می کند و به کنارش می رود و درباره این که کیانی ازش خاستگاری کرده صحبت می کند که سارا حسابی شوکه می شود و می گوید همان بهتر که جدی نگرفتی و باید به احمد آقا می گفتی تا حالش رو بگیره که سیمین از کوره در می رود و می گوید تو ....
برف بی صدا میبارد - قسمت67 : ماهرخ و پرویز برای معامله خانه رفته اند و بعد از برگشتن به خانه، پرستارش به او می گوید که احمد آقا زنگ زده و قرار است که به این جا بیاید و ماهرخ به پرویز می گوید بهت قول می دهم که احمد برای گرفتن حق خودش از زمین ها میاد که همان لحظه....
برف بی صدا میبارد - قسمت68 : حبیب برای دیدن سیمین به شرکت رفته است و بعد از رسیدن سیمین با هم برای انجام کار به جایی می روند و حبیب در مسیر به او می گوید کار مادرم را بعدا به شما توضیح می دهم و می روند. بعد از شروع جلسه حبیب در مقابل چشم های سیمین به....