0
از
5
هفت سر اژدها - قسمت 25
خلاصه داستان :
هفت سر اژدها _ قسمت 1 : سلطان به برادرزاده اش اجازه داده تا توی ویلاش مهمونی بگیره. اونجا اون دختر مهمونی میگیره و با پسری به اسم محمدطاها رابطه صمیمی داره و باهمدیگه درباره آرزوشون که ازدواجه حرف میزدن. دوست صمیمی اون دختر میاد پیشنهاد میده به طاها که برن و مواد بزنن.
هفت سر اژدها - قسمت 2 :سلطان خواه به خانه خواهرش مینا رفته و سر نیکو به خاطر رفت و آمدش با مرجان دوست معتادش و ماجرای عشق و عاشقیش با محمدطاها پسر قاضی رضایی عصبیه و باهاشون دعوا میکنه. مینا میگه که من با مرجان حرف زدم و محمدطاهارو معتاد کرده...
هفت سر اژدها - قسمت 3: سلطان خواه شخصی با اسم مستعار عقرب را سراغ داماد قاضی رضایی میفرسته و میگه 1 ماه پرونده رو عقب بندازی سفیر ایران تو مالزی میشی و دخترت بورسیه میشه تو پترونایس تو مالزی و درسشو میخونه تو هم بالاسرشی اگه کلا پرونده رو مخدومه کنی که سه هفته بعد ....
هفت سر اژدها - قسمت 4 : سارا در حال آشپزی کردن و فیلم گرفتن است تا در فصای مجازی تولید محتوا کنه. مینا به متین میگه خیالت راحت باشه اینجا همه چیز روبه راه برو به سلامت. فردای ان روز ...
هفت سر اژدها - قسمت 5: همسایه قاضی رضایی متوجه صداهایی میشه و وقتی به دم پنجره میاد میبینه که محمدعلی تو حیاط افتاده و میفهمه که اوضلع عادی نیست و زنگ میزنه به آمبولانس. آمبولانس میرسه و...
هفت سر اژدها - قسمت 6 : عقرب سراغ آدمکششون کوروش میره تا ببینه اوضاعش چجوریه کوروش عصبی میشه و میگه من گفتم این کار تو نیست ببین چه بلایی سرت آورد! باید اون موتوری که بهت زد میکشتت ولی ....
هفت سر اژدها - قسمت 7: محمدعلی به هوش اومده و به سختی به پرستارش میگه بابام! پرستار به دروغ میگه پدر و مادرتون حالشون خوبه و تو یه بیمارستان دیگه پذیرش شدن بهمون خبر دادن که حالشون خوبه محمدعلی میخواد بلند بشه بره ....
هفت سر اژدها - قسمت 8: خطیبی پیش محمدعلی میره و میپرسه درباره متین سلطان خواه میپرسه که چیزی شنیده از پدرش یا نه او میگه گفته بود بهم که حکم احظارشو به دادگاه واسه شنبه گرفته بود و همون شنبه هم میخواست بازداشتش کنه و بعد ...
هفت سر اژدها - قسمت 9 : یکی از مامورین اطلاعات به اسم دکتر واحدی میره پیش محمدعلی و بهش میگه تو توی ترکیه چیکار میکردی؟ او ازش میپرسه تو توی ترکیه با این خانم چیکار داشتی؟
هفت سر اژدها - قسمت 10: سلطان خواه میره پیش شخصی به اسم وحید دردانه و بهش میگه تو داری چیکار میکنی؟ داری زیرآبی میری؟ دردانه میگه نه سلطان من سگ کی باشم که همچین کاری کنم! سلطان ازش میخواد تا...
هفت سر اژدها - قسمت 11: محمد طاها با دیدن اخبار مربوط به پدر و مادرش حالش بد شده و تو اتاقش گریه میکنه دکتر سماوات میره بهش سر بزنه که ...
هفت سر اژدها - قسمت 12 مراسم عزاداری قاضی رضایی و زنش برگزار شده و قاضی گلباشی به اونجا رفته و به دکتر سماوات تسلیت میگه که او درباره پرونده هایی که قاضی رضایی کار میکرده روشون بهش میگه که میخواسته بازنشست بشه دکتر واحدی بهش میگه...
هفت سر اژدها - قسمت 13: یه پیرمرد میره پیش سارا و میگه پدر محمدعلی حق داره بر گردن ما میخوایم بهش کمک کنیم تا خودشو از این مخمصه ای که افتاده توش نجات بده فقط این پاکتو بگیر توش یه کارت عابربانکه که شارژش میکنیم رمزشم تو پاکت هست فقط...
هفت سر اژدها - قسمت 14 :محمدعلی دختر بچه ی دست فروش را برده با خودش تا باهم صبحانه بخورن رئیسش بالاسرشون میره و دخترو دعوا میکنه تا بره محمدعلی باهاش دعواش میشه و کتکش میزنه وقتی از رستوران بیرون میاد یه دختر کر و لال دنبالش میره و تو گوشیش متنی مینویسه و بهش نشون میده که بهش گفته دیدم اون مرتیکه عوضیو چجوری کتک زدی دمت گرم من کارم کامپیوتره اگه...
هفت سر اژدها - قسمت 15 : نیروهای پلیس و امنیتی به خانه ای رفتن که محمدعلی اونجا بوده و در پشت بام اونجا سه مدل خون پیدا میکنه و تمام جوانب را میسنجه. بعد از گذشت چند دقیقه....
هفت سر اژدها - قسمت 16: سهراب تو بیمارستان یاد دکتر سماوات میوفته که هروقت با منصب دارها روبرو میشد باهم پچ پچ میکردن و ازش میخواستن تا به کسی چیزی درباره چیزی که میدونه نگه سپس به دکتر زنگ میزنه و میگه بهتره همدیگرو ببینیم و...
هفت سر اژدها - قسمت 17 زن سلطان در خانه اش دردش میگیره و شروع میکنه خدمه را صدا کردن تا به کمکش بیان. محمدطاها به آشپزخانه سارا رفته و باهاش بحث و ازش گلگی میکنه که چرا نگفتی اونجا مخفی گاه محمدعلی بوده که ...
هفت سر اژدها - قسمت 18: اون دختر که بیهوش شده بود یهو به هوش میاد و کلاه گیس موهاش از سرش میوفته که محمدعلی جا میخوره و به طرفش اسلحه میگیره و میگه تو کی هستی؟
هفت سر اژدها - قسمت 19 : سلطان خواه با عبدالوهابی حرف میزنه و میگه یه نفر اینجا نفوذیه که حرف من از اینجا رفته بیرون یا تو گفتی یا اون 6تا الدنگ که فک میکنن میتونن ادای سلطان خواهو دربیارن! و من اینو میفهمم که کی بوده! سپس به عقرب میگه با....
هفت سر اژدها - قسمت 20 : دکتر واحدی در دفتر کارش تو اطلاعات سپاه با سهراب و رئوفی جلسه گذاشتن و دکتر واحدی براشون نمودار کشیده و میگه باید به این سوالات برسین که اگه برای این پرونده سلطان خواه قاضی رضاییو کشتن چرا زنشو کشتن؟
هفت سر اژدها - قسمت 21 : محمدعلی با سیاوش به طرف آدرس میرن محمدعلی به داخل میره و به نگهبان ساختمان میگه که باید نامه دادگستری واسشون ببرم اون مرد قبول میکنه و میفرستتش بره ولی سریعا به یه نفر زنگ میزنه و میگه خودشه داره میاد بالا. محمدعلی وقتی در واحد باز میشه با آدم گنده ای روبرو میشه که به داخل میکشونتش و سه نفری ...
هفت سر اژدها - قسمت 22 : زنی که تو استراحتگاه سلطان خواه هستش با خوشحال تو محوطه میگرده و با ماشین و ویلا واسه خودش رویا بافی میکنه و حسابی خوشحاله که افتاده تو استخری پر از پول اما خبرنداره که ....
هفت سر اژدها - قسمت 23 : کوروش پرستار خانم مقدمی زنگ میزنه که او با شنیدن صداش جا میخوره و میشناستش سپس با ترس میگه من دیگه تو تهران نیستم اون بیمارستانم کار نمیکنم قرار شد من به...
هفت سر اژدها - قسمت 24 : محمدعلی و سیاوش با ماشین میزنن به کوروش بعد دست و پای کوروشو میبنده و تو صندوق عقب ماشینش میندازه و به مقدمی میگه ...
هفت سر اژدها - قسمت 25 : سلطان خواه با آدم هاش برای افتتاحیه خط تولید یه کارخانه رفتن که اونجا عقرب خبر دستگیری کوروش و ثابت شدن اینکه او افسر نگهبان را کشته را تو فضای مجازی میبینه و شوکه میشه سپس به سلطان خواه سریعا خبر میده که آنها میرن تو یکی از....
هفت سر اژدها - قسمت 26 :عقرب به همراه دختر به فرودگاه میره تا مسافرت خارجی بره که سلطان خواه زنگ میزنه و بهش میگه که حق نداره بره و باید برگردی و در همین حین چنکک و وکیل محمدرضا نقشه میکشند تا....
هفت سر اژدها - قسمت 27: محمدعلی و سارا میرن به زیارتگاه حضرت شاه عبدالعظیم و در حضور آقا به همدیگه قول میدن و عهد میبندن که دیگه هیچ پنهون کاری نداشته باشن نسبت به هم. سپس محمدعلی چشمای سارا را بسته و با خودش میبره به خانه سیاوش. اونجا....
هفت سر اژدها - قسمت 28 :محمدعلی به خاطر اینکه میخواسته گیر بیوفته رفته سراغ دفتر فروغی و برادر کمال چنگک و حسابی آنها را کتک میزنه و داغونشون میکنه فروغی بهش میگه اون دلارهای روی میزو بردار برو اونا پول دادن تا تورو گیر بندازیم محمدعلی میگه.....
هفت سر اژدها - قسمت 29 : محمدعلی با سارا و خاله اش رفتن برای خرید لباس عروس. تو مزون یه نفر به سارا زنگ میزنه و میگه به محمدعلی بریدن گوشیو او خودشو معرفی نمیکنه سپس به محمدعلی میگه ...
هفت سر اژدها - قسمت 30 : آفاق در استراحتگاه ساحلی سلطانخواه هست متوجه میشه که باردارو با خوشحالی پیش شخصی به نام هانی میره که او را برای سلطانخواه آورده بود و بهش با خوشحالی میگه که باردار اما او....
هفت سر اژدها - قسمت 31 :آفاق تو ویلا نشسته و هانی بهش میگه که باید بچت. بندازی و میگه تو اولین نفر نبودی که اومدی اینجا آخرین نفر هم نیستی خیلیا اومدن اینجا و بعد...
هفت سر اژدها - قسمت 32 :سلطانخواه با فردی به نام محمودی در دبی قرار میزاره محمودی به متین میگه که دستوراتتون انجام شد و برگهها را بهش نشون میده.قاتل سارا به همراه آدم چنگک تو جاده به سمت مرز هستند که تلفنی بهش میشه و ...
هفت سر اژدها - قسمت 33:سلطان خواه به ویلای ساحلی میره و با دیدن آفاق شوکه میشه و جلوی اون میشینه و با دیدن چاقویی که تو دستشه باهاش مهربون حرف میزنه تا رامش کنه آفاق بهش میگه تو اگه منو دوست نداشتی چرا آوردیم اینجا زندانیم کردی؟و....
هفت سر اژدها - قسمت 34: نیکو به مطب دکتر سماوات میره وقتی به داخل میره بهش میگه من اومدم درباره کسی که همه چیزمه باهاتون صحبت کنم، نمیزارن ما به همه زندگیم برسیم ، سماوات میگه درباره کی حرف میزنی؟ نیکو میگه ...
هفت سر اژدها - قسمت 35: مینا به مطب دکتر طهماسب میره و شروع میکنه باهاش دعوا کردن و میگه من مینا لامه ای مادر نیکو لامه ای هستم به جای اینکه....
هفت سر اژدها - قسمت 36: بلوری به پزشکی قانونی شمال رفته و با دادن رشوه و تهدید کردن نگهبان اونجا ازش میپرسه که جنازه آفاق کجاست؟ و زنگ میزنه و میگه که....
هفت سر اژدها - قسمت 37: رئوفی و سهراب و دکتر واحدی میرن به خانه بهرامیان به ملاقاتش. بعد از احوالپرسی میگن هم اومدیم حالتو بپرسیم هم اینکه ببینیم چیزی از خونه تون بردن یا نه و درباره شخصی به اسم....
هفت سر اژدها - قسمت 38:متین سلطان خواه به یکی از دانشگاه ها رفته و اونجا برای اساتید سخنرانی میکنه و از کارشان حمایت میکنه سپس درباره جایگاه زن تو جامعه حرف میزنه که فقط به چشم بچه آوردن بهش نگاه میکنن و همین چیزها باعث شده که ...
هفت سر اژدها - قسمت 39:محمدعلی میره پیش بهرامیان و اونجا با برادرزاده بهرامیان حمید آشنا میشه. محمدطاها با نیکو رفته پارک و اونجا نیکو از خانواده اش ناله میکنه که نمیزارن با اون بره از کشور. جیگرکی و مخبر متین به نیکو زنگ میزنه و میگه...
هفت سر اژدها - قسمت 40: سلطان سکه مضروبی تو مخفیگاهش بعد از بالا بردن نرخ سکه به پسرش میگه با چند نفر برو به بازار، سبزه میدون و جاهای دیگه خبر دسته اول واسم بیار. رئوفی را سردار کاملی برده به اتاق بازجویی و ....
هفت سر اژدها - قسمت 41: دلار به شدت بالا رفته و همه ریختن تو خیابان تا دلار بخرن و تمام صرافی ها شلوغ شده. محمدعلی با همان کسی که عبداله چنگک اونو از زندان آورده بیرون قرار میزاره و ازش میخواد حرف بزنه او به محمدعلی میگه..
هفت سر اژدها - قسمت 42: متین سلطان خواه میره به همان پاتوق جیگرکی تو کنار خیابان و میگه چجوری جرات کردی تا تو خلوتگاه من دوربین کار بزاری! جیگرکی میگه اون فیلم کشته شدن آفاق الان دستمه متین میگه چی میخوای؟ او میگه .....
هفت سر اژدها - قسمت 43: محمد علی با دختر دکتر فرهادیان تو کتاب خونه قرار مخفی میزاره و تا در باره متین سلطان خواه صحبت کنند و در باره وام دارو ها و ارتباطشان با سلطان خواه رو برای محمد علی توضیح میده و ....
هفت سر اژدها - قسمت 44: شپر سوار ماشینش میشه که همزمان سهراب و محمدعلی سوار ماشینش میشن و به طرفش اسلحه میگیرن او مسگه شما کس هستین؟ چی میخواین از من؟ سپس رو به محمدعلی میگه تو بالاخره طرف کی؟
هفت سر اژدها - قسمت 45: شبانه پولادی و خانواده اش با هواپیمای شخصی از مملکت خارج میشن. جیگرکی که توسط آدم های سلطان خواه داغون شده از باجه تو پارک به نیکو زنگ میزنه و بهش میگه من که دارم میرم ولی تو هم یه روزی مثل داییت قافله را میبازی و میخواد قطع کنه که نیکو میگه چیکار میتونی واسم بکنی؟
هفت سر اژدها - قسمت 46 : محمدعلی رضایی به دفتر رئیس بانک مرکزی میره و میگه یه جعبه اسرار دارم اومدم معامله رئیس بانک مرکزی بهش میگه جعبه اسرارت چیه محمدعلی میگه فایل صوتی دارم که نشون میده آقازاده شما به همراه برادرتون با برادران چنگک همدست هستند و با هم ....
هفت سر اژدها - قسمت 47 : محمدعلی با سهراب دوباره به اتاق بازجویی عبداله چنگک میرن و محمدعلی شروع میکنه بهش گفتن کارهایی که کرده و میگه تو به دستور متین سلطان خواه واسه من پاپوش درست کردی میخواستی منو بندازی زندان! آدم فرستادی تا همسرمو ببره رو هوا به دستور...
هفت سر اژدها - قسمت 48 : متین به مادرش زنگ میزنه و میگه شما کجایین؟ از صبح هرچی به نیکو زنگ میزنم جواب نمیده! ازش خبری داری؟ مادرش بهش میگه نمیدونم من دبی اومدم تولد سگ میناست دیگه! متین عصبانی میشه و بهش میگه نیکو رو....
هفت سر اژدها - قسمت 49 : سلطان سکه تو مخفیگاهش هست که یه نفر بهش زنگ میزنه و او بهش میگه پسرم اگه تا فرداآزاد کردین که کردین وگرنه 200تومن میزارم روی سکه! او بهش میگه همه ی تلاشمونو میکنیم که آزاد بشه شما ....
هفت سر اژدها - قسمت 50 : سارا تو فیزیوتراپی به کمک ساناز در حال راه رفتنه ، محمدعلی به دادگاه رفته و از خودش در برابر اتهاماتی که زدن و اخطارهای دروغی که درباره اش منتشر و چاپ شده شکایت میکنه و از خودش دفاع میکنه و میگه....