خلاصه داستان
دودکش2 _ قسمت7 : وقتی خانواده فیروز از خونه نصرت در حال برگشت هستند در ماشین پریا ، پوریا میگن میزاشتید ما خونه دایی نصرت بمونیم مامان گفته اگر بهتون خوش گذشت میتونید بمونید که فیروز میگه اولا اونجا همونقدر که خونه داییتون هست خونه عمتونم هست . دوما اونجا چی داره که خونه خودمون نداره ؟
Episode 30832

دودکش2 _ قسمت1

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت1 : نصرت سوزنچیان تو فضای مجازی بلاگر شده و به یک کلینیک کاشت مو میره و تبلیغ میکنه. همگی به جزء نصرت به یک مجلس عروسی میروند که از قشر ترکمن هستن. عفت تو اینستاگرام لایو داداششو میبینه و صاحب مجلس بهش میگه بهروز برادرتون کجاست قرار بود گاو برامون بیاره جلو پای عروس قربونی کنیم که عفت میگه الان میرسه .فیروز به بهروز زنگ میزنه تا ببینه کجا مونده که بهروز بهش میگه ...

Episode 30835

دودکش2 _ قسمت2

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت2 : بهروز پیش دختری که ازش خوشش اومده بود میره تا ببینه ماجرا چیه و میفهمه که اون خانم با دوستاش پول یه اتاق داده بودن و رزرو کرده بودن اما هنوز اتاقشان خالی نشده، بهروز بهش میگه ما یه خانواده ایم 2تا اتاق گرفتیم شما بیاین برین تو یکی از اتاق های ما، ما هممون تو یه اتاق میخوابیم، دخترا به اتاق اونا میرن و بهروز بیرون وایمیسته، فیروز از راه میرسه و میخواد بره تو اتاق دوش بگیره بعد بخوابه که بهروز جلوشو میگیره و میگه نمیتونی بری فیروز میپرسه چرا؟ همان لحظه در اتاق باز میشه و ...

Episode 30836

دودکش2 _ قسمت3

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت3 : بهروز که برنامه ریخته بود با خانم هماسایی 2تایی به سمت تهران برن در دقیقه 90 برادرزاده هاش تو ماشین اونا میرن و با اونا همراه میشن، بهروز حالش گرفته میشه، پوریا میگه عمو آهنگ بزارم؟ و ضبطو روشن میکنه که یه آهنگ غمگین پخش میشه پوریا میگه عمو آهنگ شاد ندارین؟ که بهروز به خانم هماسایی نگاه میکنه و میگه من چون خیلی آدم احساسی هستم تو جاده فقط آهنگ احساسی و غمگین گوش میدم که خانم هماسایی میگه اتفاقا تو جاده باید...

Episode 30838

دودکش2 _ قسمت4

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت4 : فیروز با بهروز حرف میزنه و میگه تو الان چقد تو کارتت پول داری که بهروز میگه صدوشصت هفتاد تومن فیروز بهش میگه تو همین الان پول جریمه با تخفیفیم که دادن نداری بدی، پوریا صدا میزنه و میگه

Episode 30840

دودکش2 _ قسمت5

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت5 :عفت به فیروز میگه که بریم خونه خان داداشم اما فیروز قبول نمیکنه در آخر عفت موفق میشه و فیروز رو راضی میکنه خانواده فیروز که به خانه نصرت رفتند در آنجا میبنند که همه جمع شدند و دارند با نصرت عکس میگیرند و ....

Episode 30843

دودکش2 _ قسمت6

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت6 :نصرت به افروز میگه که برای فیروز لباس عمو نوروز رو بدوزه که میان خونشون سوپرایزیش کنن .وقتی فیروز متوجه میشه که این لباس رو افروزبراش دوخته با نصرت بحث میکنن و میگه که اون لباس رو نمیپوشه ولی درنهایت میگه بخاطر ....

Episode 30846

دودکش2 _ قسمت7

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت7 : وقتی خانواده فیروز از خونه نصرت در حال برگشت هستند در ماشین پریا ، پوریا میگن میزاشتید ما خونه دایی نصرت بمونیم مامان گفته اگر بهتون خوش گذشت میتونید بمونید که فیروز میگه اولا اونجا همونقدر که خونه داییتون هست خونه عمتونم هست . دوما اونجا چی داره که خونه خودمون نداره ؟

Episode 30847

دودکش2 _ قسمت8

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت8: پوریا به داخل کلانتری میره و میگه من اومدم اعتراف کنم کسی که قرار بره بازداشتگاه منم و این آقا رو هم من زدم . پوریا به جناب سرهنگ میگ هیچ کس نمیتونه وایسته نگاه کنه ک باباش رو دارن میزنن. جناب سرهنگ به فیروزمیگه فرش های مادر این آقا رو میدین فیروز میگه کسی بیاد این کلانتری شما گوشیشو میگیرید و یه رسید میدید و اگ یادش بره و فرداش مامانش یا باباش بیان شما گوشی رو میدین؟

Episode 30852

دودکش2 _ قسمت9

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت9 : نصرت وقتی میره پشت امبولانس میبینه که یه پیرزنه فیروز میبینه نصرت چقد داره طول میده کلافه میشه و خودش میره اونجا تا ببینه چی به چیه، فیروز وقتی میبینه خانم گماسایی نیست به نصرت یه نگاهی میندازه همون موقع بهروز یکدفعه به سمت آمبولانس میره که نصرت جلوشو میگیره، بهروز داد میزنه من باید ...

Episode 30854

دودکش2 _ قسمت10

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت10 :نصرت پیش افروز میره و بهش میگه به نظرت این خونه زیادی بزرگ نیست؟ تازه تمیز کردنشم سخته واسه خودت میگم که افروز میگه نه رونیکا بهم کمک میکنه خیلی سخت نیست نصرت با بهونه های مختلف میخواد به افروز بفهمونه که باید از اونجا بلند بشن ولی وقتی میبینه افروز متوجه نمیشه بهش میگه که صاحب این خانه داره میاد خونشو لازم داره افروز میگه..

Episode 30859

دودکش2 _ قسمت11

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت11 : گندم با بهروز و پوریا که بشکه را گرفتند به خانه میرن وقتی میرسند میبینند که برقکار روی دیواره، بهروز بهشون میگه چجوری رفتین اونجا؟ ما رفتیم براتون بشکه آوردیم که برقکار میگه چجوریش مهم نیست مهم اینکه که انجام بشه نتیجه مهمه که گندم میپرسه حالا خیلی طول میکشه؟ که برقکار میگه برو کلیدو بزن، گندم بعد از زدن کلید میبینه چراغ حیاط روشن شد. گندم به بهروز میگه ....

Episode 30870

دودکش2 _ قسمت12

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت12 :نصرت به فیروز میگه من الان پول نقد ندارم که تو بده من واست کارت به کارت میکنم که اول فیروز مخالفت میکنه ولی بعد راضی میشه که زنگ در میخوره. از کلانتری میان تا ببینن پسر معصومه خانم باقی مانده پول فیروز دادن تا پرونده بسته بشه یا نه که نصرت به فیروز میگه اگه الان دزدا بیان پلیسارو ببینن گوشی منو دیگه نمیدن میرن فکر میکنن واسه اونا پلیس اومده ردشون کن برن که فیروز میگه...

Episode 31111

دودکش2 _ قسمت13

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت13 :نصرت و افروز بیرون بودن که وقتی میرسن خونه میبینن بهروز دم در خونه وایساده بهش میگن اینجا چیکار میکنی؟ که بهروز میگه با فیروز دعوام شد غذام نخوردم میتونم بیام پیش شما؟ که افروز و نصرت دعوتش میکنن به داخل. نصرت و بهروز به استخر میرن و باهم حرف میزنن نصرت بهس میگه کار خوبی کردی انتخاب درستو تو داری میکنی اصلا از انتخاب گندم خانم متوجه شدم که تو کلا کارت درسته به همه چیز فکر میکنی بهترین انتخابو داری بهروز با شنیدن این حرفا اعتماد به نفسش میره بالا و...

Episode 31114

دودکش2 _ قسمت14

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت14 :بهروز خانم گماسایی را به خانه اش میرسانه .تو مسیر بهش میگه خانم گماسایی یجور عجیبی عروسکتونو دوست دارینا که گندم میگه آره آخه میدونین من خالق اینام البته خالق اصلی خداست ولی من اینارو خودم ساختم رنگ و لعاب دادم بهشون شخصیت دادم بهشون خوب واسه همین خیلی دوسشون دارم دیگه همون موقع اس ام اس میاد واسش و میفهمه که خانواده داییش جلوی در خانه اش منتطرن و به بهروز میگه شما منو سر کوچه پیاده کنین ممنون میشم که بهروز میگه...

Episode 31117

دودکش2 _ قسمت15

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت15 :روز انتخاب بازیکنای تیم ملی کبدی فرا میرسه و پوریا و فیروز حاضر میشن از طرفی عفت اسپند دود میکنه و از زیر قرآن ردشون میکنه، فیروز به عفت میگه یه ناهار خوبم درست کن که ما با خبر خوب اومدیم با ناهار تکمیل بشه عفت میگه من تا ظهر بالاسر کارگرام و به پریا میگه ناهار امروز با توعه. بهروز میره به به لوازم تحریر فروشی و به دنبال ....

Episode 31120

دودکش2 _ قسمت16

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت16 :بهروز برمیگرده و میگه چه تصادفی خانم گماسایی که اینجا میبینمتون گندم میگه آقا بهروز خونم اینجاست شما اینجا چیکار میکنین که بهروز بعد از یخورده من من کردن میگه یه آدرس اینجا بود دنبال پلاک 1 میگشتم برم فرش هاشونو بکنم لول کنم ببرم هرچی گشتم پیدا نکردم که گندم خانم میگه اوناهاش پشتتونه پلاک 1 خونه روبرویی ما هستش بهروز که تو موقعیت بدی قرار گرفته بود گفت...

Episode 31121

دودکش2 _ قسمت17

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت17 :بهروز از ماشین پیاده میشه و گندم خانم میگه آقا بهروز اینجا چیکار میکنین؟ پسردایی گندم خانم میگه میشناسین همو؟ که گندم میگه من آره یعنی خانوادشونو میشناسم ولی الان نمیدونم ایشون اینجا چیکار میکنن! پسردایی گندم میگه تو ندیدی من فلشر زدم؟ اومدی چسبوندی به ماشین؟ حواست کجاست؟ عاشقی؟ که بهروز به سمتش میره و ...

Episode 31133

دودکش2 _ قسمت18

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت18 :بهروز به خانه نصرت و افروز میره و وقتی افروز میره تا شام را آماده کنه نصرت از بهروز میپرسه که خانه گندم خانم چیشد؟ باهاش حرف زدی؟ اوکی داد؟ بهروز از اونجایی که هنوز نتونسته به گندم خانم ماجرای خانه را بگه بعد از یخورده پیچوندن به نصرت میگه اون اوکیه خیالت راحت و ...

Episode 31136

دودکش2 _ قسمت19

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت19 : آقای مسئول از سمینار برمیگرده و فیروز ازش میپرسه خوب بود همه چی انشاالله؟ ارزششو داشت از شهرستان بیاین اینجا مارو هم تحمل کنین؟ که آقای مسئول میگه این چه حرفیه باعث سعادت بنده هستش در کنار شما بودن و به فرش اشاره میکنه و میگه ارزششو داشت که فیروز فرشو میگیره و نگاه میندازه و میگه فرش نفیسی هم هست که آقای مسئول میگه...

Episode 31138

دودکش2 _ قسمت20

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت20 : بهروز بالاخره به طبقه 27 ام میرسه و داخل خانه میره، بعد از تحویل قالی و قالیچه قبض و هزینه را میگیره ولی میبینه به جای 300 تومن 1 میلیون داده بهروز میگه این خیلی زیاده ولی آقای محمودی میگه حاضرم چند برابرشد بدم 1 ساعت پسرم برگرده پیشم. بهروز میگه بچه ها وقتی خوشی میزنه زیر دلشون میرن خیالتون راحت برمیگرده که...

Episode 31140

دودکش2 _ قسمت21

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت21 :فیروز میره قالی معاون را تحویل میده. آقای معاون با دیدن قالی خوشحال میشه و میگع میدونی من دیشب چقد جوش زدم چقد نگران این قالی بودم؟ که فیروز میگه من میدونم فکر و خیالتون کجاها رفته اما مطمئنم شما نمیدونی این قالی دیشب تا کجاها رفته. این قالی دیشب جان یک نفرو نجات داد، معاون میگه...

Episode 31143

دودکش2 _ قسمت22

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت22 :بهروز به یک نمایشگاه ماشین های خارجی میره و تو یکی از اونا میشینه همان موقع خانم گماسایی بهش زنگ میزنه بهروز به خود میگه ببخشید خانم گماسایی فکر نکنی من پولدار شدم دیگه نمیخوام جوابتو بدما و جواب تلفنشو نمیده. صاحب نمایشگاه میاد و میگه میتونم راهنماییتون کنم که بهروز قیمت ماشینو میپرسه و ...

Episode 31144

دودکش2 _ قسمت23

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت23 :بهروز به یک نمایشگاه ماشین های خارجی میره و تو یکی از اونا میشینه همان موقع خانم گماسایی بهش زنگ میزنه بهروز به خود میگه ببخشید خانم گماسایی فکر نکنی من پولدار شدم دیگه نمیخوام جوابتو بدما و جواب تلفنشو نمیده. صاحب نمایشگاه میاد و میگه میتونم راهنماییتون کنم که بهروز قیمت ماشینو میپرسه و ...

Episode 31145

دودکش2 _ قسمت24

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت24 :بهروز سرقرار با عباس میره و بهش پولشو میده عباس میگه من باید بدونم این پول از کجا اومده حلاله حلال نیست! که بهروزم میگه حلاله خیالت راحت ماشین زیر پامو فروختم عباس میگه ماشین زیر پاتو فروختی تا طلبتو بهم بدی؟ بهروز میگه عوضش دیگه بدهکار نیستم عباس میگه به تو میگن رفیق دمت گرم و پول فرشهارو بهش میده که...

Episode 31147

دودکش2 _ قسمت25

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت25 :خاله عفت و نصرت فکر میکنه حال بد افروز به خاطر چشم کردنه و یه تخم مرغ برمیداره و به پارسا میگه چون دلت پاکه و بچه ای تو اسمارو بخون تا ببینیم کی چشش شوره. پارسا همه اسم هارو میخونه و تا به فیروز میرسه تخم مرغ میترکه خاله میگه بیا من از اول میدونستم چشم کی شوره کی چشم زده ولی گفتم خودتون ببینین فیروز میگه...

Episode 31148

دودکش2 _ قسمت26

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت26 :خاله به نصرت میگه کارت دارم بیا اتاق. نصرت ازش میپرسه چیشده خاله جان؟ خاله بهش میگه مخده ای که مادرت سر عقدت بهت داد و گفت تا آخر عمرت نگهش دار را یادته؟ که نصرت میگه بله یادمه چطور؟ خاله میپرسه خب کجاست؟ کار دارم. نصرت میگه خاله این همه راه اومدی اینجا دنبال مخده؟ که بهش میگه...

Episode 31150

دودکش2 _ قسمت27

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت27 :خانواده فیروز و نصرت همگی تو بالاپشت بام نشستن و هندوانه میخورن که نصرت میگه اگه این پول دستم بیاد اولین کار یه خونه میگیرم که خیالم راحت بشه بعد یه ماشین خوب میخرم که زیرپام باشه. نصرت از همه میپرسه که اگه همچین پولی داشتین چیکار میکردین؟ چه آرزویی داشتین؟ هرکدومشان یه چیزی میگن در آخر نصرت میگه حالا ...

Episode 31153

دودکش2 _ قسمت28

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت28 : همگی از تیراندازی جا میخورن و با دیدن تانک فرار میکنن و پشت تپه پناه میگیرن که یکدفعه با ترکیدن اخرایی مواجه میشن و نصرت و عفت داد میزنن واای مخده. از یک طرف صدا میاد شما وسط فیلم برداری چیکار میکنین؟ فیلم برداریو خراب کردین فیروز میگه...

Episode 31155

دودکش2 _ قسمت29

خلاصه داستان

دودکش2 _ قسمت29 :شبانه داوود دوست نصرت میره دم در قالیشویی و نصرتو برمیداره. نصرت وقتی ازشون میپرسه کجا میریم داوود میگه هروقت خسارت منو دادی میتونی بری نصرت میگه من یه ارثی قراره بهم برسه قول میدم به دستم رسید خسارتتونو کامل بدم وکیل داوود میگه زنگ میزنی بهشون میگی پولو بیارن تا بری خونتون. افروز وقتی...

دیدگاه‌ها